29 شهریور اخرین مسافرت تابستونی
سلام همه وجود مامان حالت چطوره انرژی من عسلم امروز اومدم تا بازم واست یه خاطره شیرین رو به ثبت برسونم نفسم همونطور که قبلا گفتم مامانی وعمه رفته بودن مشهد ٢٤ شهریور از مشهد برگشتند وما هم پنج شنبه اخر شب یعنی ٢٨ شهریور راهی ساری شدیم ساعت ٣ صبح بود که رسیدیم همه خواب بودن عمو سالار خونه مامانی بود اخه قرار بود با بابا برن ماهیگیری شما فسقلی تا رسیدیم بیدار شدی وقدم رو میرفتی خلاصه شب رو خوابیدیم بابایی نزدیک صبح برگشت بعد از خوردن صبحانه مشغول بازی شدی به همه جا سرک میکشیدی فدات شم تا درب اتاق باز میموند میدویدی ومیرفتی رو ایوون چند بار خدا بهم رحم کرد که از روی پله ها نیوفتادی بعداز ناهار بابایی رفت پیش دوستاش ماما...
نویسنده :
مامان اهورا
2:50